۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند...

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست ---------- طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد ---------- سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

میل آن دانه خالم نظری بیش نبود ---------- چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست

شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن ---------- بامدادت که نبینم طمع شامم نیست

چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم ---------- به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند ---------- ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست

گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف ---------- من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست

نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم ---------- بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست

به خدا و به سراپای تو کز دوستیت ---------- خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست

دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی ---------- به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست

سعدیا نامتناسب حیوانی باشد ---------- هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی


گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو

چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی

شهری به تیغ غمزه خون خوار و لعل لب

مجروح می‌کنی و نمک می‌پراکنی

ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم

باری نگه کن ای که خداوند خرمنی

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من

مهر از دلم چگونه توانی که برکنی

حکم آن توست اگر بکشی بی‌گنه ولیک

عهد وفای دوست نشاید که بشکنی

این عشق را زوال نباشد به حکم آنک

ما پاک دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی

از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست

ور متفق شوند جهانی به دشمنی

خواهی که دل به کس ندهی دیده‌ها بدوز

پیکان چرخ را سپری باشد آهنی

با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم

محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی

سعدی چو سروری نتوان کرد لازمست

با سخت بازوان به ضرورت فروتنی

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

دل بندزن

به فکر پیدا کردن بند زنم


چینی دل من شکسته

بد جور هم شکسته

بندزن می خواهد!

مرداد 89

قاب خالی

قاب خالی چشمان ام خالی از نگاه روشن ات خواهد ماند،


شکسته شد،

خاک می گیرد،

کهنه می شود،

اما گم نمی شود

12/5/89

این بار اخرین بار بود

کوله بارت را بسته بودی
دنبال بهانه می گشتی برای رفتن

گمان می کردم اشتباه می کنم
اما دل تو سنگ شده بود.

11/5/89

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

گاهی به سرخی اتش
گاهی به ابی رود
گاهی چو نسیم
گاهی چون موج
خاکستری
سپید
در تمام لحظه ها باید بود.

فهرست وبلاگ من