تا به حال شده گذرت افتاده باشد به جایی که ندانسته باشی کجاست و اصلا نخواهی بدانی کجاست؟!
تا به حال شده نشانده باشنت در جایی که ندانی چطور جاییست و اصلا نخواهی بدانی چگونه جایی است؟!
تا به حال شده اماده کرده باشنت برای رفتن و اصلا نخواهی که اماده رفتن شوی؟!
تا به حال شده گوشهایت را از حرفهایی پر کرده باشند و اصلا نخواهی گوش دهی به انها؟!
تا به حال شده نگاهت را به سویی گردانیده باشند و اصلا نخواهی نگاه کنی؟!
اما من تمامی این ها را رفته ام,نشسته ام,اماده شده ام,گوش داده ام و نگاه کرده ام
و بارها و بارها با خود گفته ام
دیگر نمی روم,نمی نشینم,اماده نمی شوم,گوش نمی دهم و نگاه نمی کنم
اما گویی جبری است در این رفتن ها و نشستن ها و اماده شدن ها و گوش دادن ها و نگاه کردن ها
شاید جبری از نوع جبر زندگی کردن!!!...شاید.
تا به حال شده نشانده باشنت در جایی که ندانی چطور جاییست و اصلا نخواهی بدانی چگونه جایی است؟!
تا به حال شده اماده کرده باشنت برای رفتن و اصلا نخواهی که اماده رفتن شوی؟!
تا به حال شده گوشهایت را از حرفهایی پر کرده باشند و اصلا نخواهی گوش دهی به انها؟!
تا به حال شده نگاهت را به سویی گردانیده باشند و اصلا نخواهی نگاه کنی؟!
اما من تمامی این ها را رفته ام,نشسته ام,اماده شده ام,گوش داده ام و نگاه کرده ام
و بارها و بارها با خود گفته ام
دیگر نمی روم,نمی نشینم,اماده نمی شوم,گوش نمی دهم و نگاه نمی کنم
اما گویی جبری است در این رفتن ها و نشستن ها و اماده شدن ها و گوش دادن ها و نگاه کردن ها
شاید جبری از نوع جبر زندگی کردن!!!...شاید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر